گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر کوثر
جلد پنجم
سوره یوسف



مشخصات و فضایل این سوره
سوره مبارکه یوسف به صورت یک مجموعه واحد، در مکه نازل شده است و این در بعضی از روایات از إبن عباس نقل شده که
چند آیه نخست آن در مدینه نازل شده، با سیاق و هماهنگی آیات سازگار نیست و نمیتوان آن را قبول کرد. این سوره به اتفاق
قاریان 111 آیه دارد و پس از سوره هود نازل شده است و مشابهتهایی در میان این دو سوره وجود دارد. ضمناً این سوره مشتمل بر
یعنی زیباترین قصهها یاد شده، « احسن القصص » طولانیترین قصه در قرآن یعنی قصه حضرت یوسف است. این قصه که از آن به
تنها قصهاي در قرآن است که همه قسمتهاي آن با رعایت ترتیب زمانی در یک سوره ذکر شده قصههاي دیگر قرآن به صورت
پراکنده آمده و مطابق با هدفهاي تربیتی خاصی تقطیع شده است و این نشان میدهد که قرآن در نقل قصهها، از روشهاي
گوناگونی استفاده کرده است.
در روایتی از حضرت امیر المؤمنین (ع) نقل شده که سوره یوسف را به زنان خود یاد ندهید. این روایت در کافی به صورت مرفوعه
نقل شده است و اگر از ضعف سند آن چشم پوشی کنیم، شاید ناظر به این معناست که اگر قرار باشد یک سوره از سورههاي قرآن
را به زنان خود یاد بدهید، آن سوره سوره یوسف نباشد چون در آن شرح عشق بازیهاي همسر عزیز مصر آمده است. این احتمال از
آنجا تقویت میشود که در آن روایت گفته شده که به زنان خود سوره یوسف را یاد ندهید بلکه سوره نور را یاد بدهید متن روایت
چنین است:
قال امیر المؤمنین (ع): لا تعلّموا نساء کم سورة یوسف و لا تقرأوهن ایّاها فان فیها
صفحه : 335
«1». الفتن و علّموهن سورة النور فان فیها المواعظ
امیر المؤمنین (ع) فرمود: به زنان خود سوره یوسف را یاد ندهید و آن را بر آنان نخوانید که در آن آزمایشهاست بلکه به آنان سوره
نور را یاد بدهید که در آن پندهاست.
شبیه این روایت از پیامبر (ص) نیز نقل شده و در آن نیز سوره یوسف با سوره نور مقایسه شده است. مفهوم این سخن آن است که
صفحه 227 از 423
اگر بنا باشد سورهاي از سورههاي قرآن را به زنان خود یاد بدهید و یا آن را بر آنان بخوانید، آن سوره سوره یوسف نباشد بلکه
سوره نور باشد که در آن احکام مربوط به زنان مخصوصاً مسایل حجاب بیان شده است و این مطلب ناظر بر حسن انتخاب است و
مانع از آن نیست که اگر تمام قرآن و یا چندین سوره از قرآن به زنان یاد داده شود، سوره یوسف از آن استثنا باشد بلکه در چنین
حالتی یاد دادن سوره یوسف به زنان اشکالی ندارد.
اتفاقاً در بعضی دیگر از روایات، یاد دادن سوره یوسف به خانواده و کنیزان توصیه شده است:
عن النبی (ص) قال: علّموا ارقّاء کم سورة یوسف فانه ایّما مسلم قرأها و علّمها اهله و ما ملکت یمینه هون اللّه علیه سکرات الموت و
«2». اعطاه القوّة ان لا یحسد مسلما
پیامبر خدا (ص) فرمود: به بردگان خود سوره یوسف را یاد بدهید، زیرا هر مسلمانی که این سوره را بخواند و به خانواده و کنیزکان
خود یاد بدهد، خداوند سکرات مرگ را بر او آسان میکند و به او قدرتی میدهد که به برادر مسلمان خود حسد نکند.
فضایل این سوره
همان گونه که براي خواندن سورههاي دیگر قرآن فضیلتهایی نقل شده، براي خواندن سوره یوسف نیز فضایلی در روایات آمده
است. علاوه بر روایتی که در بالا نقل کردیم، در روایت دیگري از حضرت امام صادق (ع) فضیلت خاصی براي
-----------------------------------
. 1)- کافی، ج 5، ص 516 )
. 2)- مجمع البیان، ج 5، ص 315 )
صفحه : 336
خواندن سوره یوسف نقل شده است. متن روایت چنین است:
عن ابی عبد اللّه (ص) قال: من قرء سورة یوسف فی کل یوم او فی کل لیلۀ بعثها اللّه یوم القیامۀ و جماله جمال یوسف و لا یصیبه
«1». فزع یوم القیامۀ و کان من خیار عباد اللّه الصالحین
امام صادق (ع) فرمود: هر کس سوره یوسف را هر روز و یا هر شب بخواند، خداوند او را در قیامت مبعوث میکند در حالی که
جمال او مانند جمال یوسف است و به او ناراحتی روز قیامت نمیرسد و از برگزیدگان بندگان صالح خدا میشود.
بدون شک، خواندن سورهاي از قرآن همراه با تدبر و عبرت آموزي و پندگیري، آثار تربیتی فراوانی در انسان دارد و او را شایسته
هر نوع ثواب و پاداشی از جانب خداوند میکند.
این مطلب را هم در اینجا اضافه کنیم که سوره یوسف به خاطر زیبایی و شکوه خاصی که دارد، از دیر باز مورد توجه فراوان قرار
گرفته و براي آن تفسیرها و شرحهاي بسیاري به زبانهاي گوناگون نوشته شده و شاید کمتر سورهاي از سورههاي قرآن، مانند سوره
یوسف تفسیرهاي اختصاصی داشته باشد.
دورنمایی از این سوره
این سوره به صورت یک مجموعه کامل سرگذشت یوسف پیامبر را نقل میکند و در آغاز مطلب از این داستان به عنوان زیباترین
داستانها (احسن القصص) یاد میکند.
قصه از آنجا شروع میشود که یوسف در خواب میبیند که یازده ستاره به اضافه آفتاب و ماه به او سجده میکنند. وقتی او این
خواب را به پدرش یعقوب تعریف میکند، پدر به او میگوید که خواب خود را به برادرانت تعریف نکن که به تو آسیب
صفحه 228 از 423
میرسانند و به او میگوید که این خواب تعبیر خوشی دارد و خداوند تو را برگزیده خود خواهد کرد و به تو تأویل احادیث را یاد
خواهد داد و نعمتش را بر تو تمام
-----------------------------------
1)- همان. [.....] )
صفحه : 337
خواهد کرد همان گونه که بر پدرانت تمام کرده است.
با این مقدمه، داستان شروع میشود و از کینه و حسد برادران یوسف نسبت به او خبر میدهد که باعث شد او را با خود به صحرا
ببرند و در صحرا به چاه اندازند و پیش پدر خود به دروغ بگویند که یوسف را گرگ خورده است.
در این میان کاروانی از راه میرسد و یوسف را از چاه بیرون میآورد و او را با خود به مصر میبرد و به قیمت ناچیزي به پادشاه
مصر میفروشد و این زمینهاي براي رشد یوسف میشود و خداوند به این وسیله او را قدرت میبخشد و به او نبوت و علم عطا
میکند.
همسر پادشاه مصر عاشق یوسف میشود و او را به سوي خود میخواند ولی یوسف عفت و پاکدامنی خود را حفظ میکند. همسر
پادشاه مورد ملامت زنان شهر قرار میگیرد و او در یک مجلسی که زنان را دعوت کرده بود، یوسف را به آنها نشان میدهد. وقتی
آنها زیبایی خیره کننده یوسف را میبینند با چاقوهایی که براي خوردن میوه در دست داشتند، دستهاي خود را میبرند و اظهار
میدارند که او از جنس بشر نیست بلکه او فرشتهاي بزرگوار است.
مقاومت یوسف در برابر خواسته نامشروع همسر پادشاه سبب میشود که یوسف به زندان بیفتد. دو نفر دیگر را نیز به زندان میبرند
و با یوسف هم بند میشوند. آن دو نفر هر کدام خوابی میبینند و یوسف خواب آنها را تعبیر میکند و در همان زندان آنها را به
سوي خداوند یکتا دعوت میکند و یوسف سالها در زندان میماند.
از طرف دیگر، روزي پادشاه مصر خوابی میبیند و اطرافیان او از تعبیر خواب او ناتوان میشوند و به او خبر میدهند که یوسف
میتواند خواب او را تعبیر کند.
یوسف را از زندان بیرون میآورند و تعبیر خواب پادشاه را از او میپرسند و او چنین تعبیر میکند که هفت سال خشکسالی و
قحطی خواهد شد و آنها را راهنمایی میکند که براي مقابله با قحطی چه کار بکنند. یوسف نزد پادشاه موقعیت خوبی پیدا میکند
و همسر پادشاه اعتراف میکند که یوسف بیگناه است و من از او کام دل
صفحه : 338
خواستم. به هر حال پادشاه، یوسف را خزانهدار خود میکند.
قحطی شروع میشود و برادران یوسف براي گرفتن غلّه پیش یوسف میآیند و او را نمیشناسند ولی یوسف آنها را میشناسد
یوسف به آنها میگوید: شما برادري در خانه دارید او را نیز نزد من بیاورید و اگر او را نیاورید به شما چیزي داده نخواهد شد،
برادران پیش یعقوب برمیگردند و اظهار میدارند که به ما غله ندادند و تو باید برادرمان را به همراه ما بفرستی تا به ما غله دهند و
ما او را حفظ خواهیم کرد.
یعقوب میگوید: چگونه او را به شما بسپارم در حالی که پیش از این برادرش (یوسف) را نیز به شما سپرده بودم، خداوند خود
حافظ او باشد و شما باید با خدا پیمان ببندید که او را نزد من میآورید واي فرزندان من؟ از یک در وارد نشوید بلکه از چند در
وارد شوید، حکم از آنِ خداوند است بر او توکل کردم و همه باید به او توکل کنند.
برادران به سوي مصر حرکت میکنند و بر یوسف وارد میشوند، یوسف برادر کوچک خود را کنار خود جاي میدهد ولی خود را
صفحه 229 از 423
معرفی نمیکند و به هنگام دادن غلّه، به مأموران دستور میدهد که مخفیانه پیمانه پادشاه را در بار برادر کوچکش بگذارند و اعلام
میشود که پیمانه پادشاه گم شده و از بار هر کس که پیدا شود او باید بازداشت شود. بارها را میگردند و از بار برادر کوچک
یوسف پیدا میشود، برادران به ناچار او را در مصر رها میکنند و به کنعان پیش یعقوب برمیگردند و با نهایت شرمندگی جریان
دزدي پیمانه پادشاه و بازداشت برادر کوچک را تعریف میکنند، یعقوب از صبر جمیل سخن میگوید و امید خود را به خدا
میبندد ولی آنچنان در فراق پسران خود گریه میکند که بینایی خود را از دست میدهد و شکایت پیش خدا میبرد.
یعقوب که از بازگشت یوسف و برادر کوچکش ناامید نشده بود، به فرزندان دستور میدهد که یوسف و برادرش را جستجو کنند
و ناامید نباشند که فقط کافران از رحمت خدا ناامید میشوند. آنان بار دیگر پیش یوسف میآیند و از وضع اسفباري که براي آنها
و خانواده یعقوب پیش آمده سخن میگویند. یوسف به آنها میگوید:
صفحه : 339
آیا یادتان هست که با یوسف چه کردید! آنها فریاد میزنند که آیا تو یوسف هستی!
و یوسف میگوید: آري و این برادر من است، خدا بر من منت گذاشته و خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند. آنها با شرمندگی،
به خطاي خود اعتراف میکنند ولی یوسف آنها را میبخشد و پیراهن خود را به آنان میدهد و میگوید: این پیراهن را ببرید و به
روي پدرم بیندازید که بینایی خود را باز مییابد و همگی پیش من آیید.
یعقوب، بوي پیراهن یوسف را از فرسنگهاي دور میشنود و آن را اظهار میدارد ولی اطرافیان، او را به گمراهی دیرینه متهم
میکنند اما وقتی قافله میرسد پیراهن را به روي او میاندازند و او بینا میشود و میگوید: آیا به شما نگفتم که من از خدا چیزي را
میدانم که شما نمیدانید! و فرزندانش پیش او نیز به خطاي خود اعتراف میکنند و از او میخواهند از خدا براي آنان طلب
آمرزش کند و او چنین میکند.
برادران یوسف همان گونه که او گفته بود همگی به همراه پدر و مادر یوسف به مصر رهسپار میشوند و یوسف از آنان استقبال
میکند و پدر و مادر خود را بر تخت مینشاند و آنان همگی در برابر یوسف تعظیم و سجده میکنند و بدین گونه یعقوب به
یوسف میرسد و یوسف از نعمتهایی که خداوند به او داده یاد میکند.
در اینجا داستان حضرت یوسف تمام میشود و خداوند خطاب به پیامبر اسلام میفرماید که این از خبرهاي غیبی بود که بر تو وحی
کردیم و تو از آن آگاهی نداشتی و به دنبال این سخن حقایقی را بیان میکند و در پایان اظهار میدارد که در این قصهها که گفته
شد، عبرتهایی براي اندیشمندان وجود دارد و این یک سخن دروغ نیست بلکه تصدیق کننده کتابهاي آسمانی پیشین و تفصیل همه
چیز و هدایت و رحمت براي مؤمنان است.
تفسیر سوره یوسف